生き甲斐 (Ikigai)

ایکیگای یعنی دلیلی برای بودن یا زندگی کردن

شماره ۸. تیله های رنگی

۴

تیله قرمز (راوی اختصاصی واقعا کربلا): میدونین من از تاریخ متنفرم با اینکه اگه خوب بهش نگاه کنم در واقع یک داستان واقعیه و باید خیلیم جذاب باشه برام ولی چون اساسا اسامی سخت تو مغزم میمونن و در دوران مدرسه برای من شکنجه بود اسامی کتاب تاریخ رو حفظ کنم و از اون ور هم پدرم بشدت توقع داره وقتی یه واقع تاریخی رو میخونم بعدش اسامی دقیق یادم باشه از تاریخ زده شدم و حتی وقتی میخواستم لهوف بخونم اینجوری بودم که بیخیال باز یادم میره اسما! اذیت میشم و نخوندم و دیروز خوابم نمیبرد و شازده کوچولو رو اسیر کردم بنده خدا داشت به عنوان قصه شب برام از واقعه کربلا میگفت و انقدر قشنگ داشت روایت میکرد یهو دیدم ساعت سه صبح شده نذاشتم این بچه بخوابه!... خلاصه که راوی بودن یه هنره که هر کسی نداره...

تیله آبی (خدا رو شاکرم بابت حضورشون):‌ این مدتم کلا خلاصه شده توی آلمانی خوندن، چت کردن با وابی سابی و شازده کوچولو و گاهیم تگرگ و آچار فرانسه و نق زدن به جونشون که آلمانی سخته هوا گرمه کرونا خره! خلاصه خدا رو شکر که هستن و با همه اینکه عین بچه سه ساله‌ها فقط نق میزنم بازم برام وقت میذارن و از دستم سر به بیابون نمیذارن! 

تیله زرد (معرفی کتاب): در راستای تقویت زبان انگلیسی با کمیک شروع کردم کتاب خوندن و بعدا هی توی پیج مه بوک کتاب دیدم هی خوشم اومد و خریدم و یکی از جذابتریناش یقینا واژه نامه حزن‌های ناشناخته است چون باعث میشه حس کنم دیوانه نیستم و از اون مهمتر تنها نیستم و احساساتم رو بقیه هم تجربه کردن و این حس خوبی داره که یکی هست هر چقدرم دور باشه منو میتونه بفهمه... حتی اگه هیچ وقت نتونم آدمای شبیه خودمو ببینم هم اینکه زیر یه آسمونیم حس خوبیه و این رو امروزم دوباره تجربه کردم آخه دنبال یه اسم بودم که بتونه وابی سابی رو توصیف کنه و البته بشه به عنوان آیدی اینستاش استفاده کنه و خالی باشه در واقع و بازم رفتم سراغ همین واژه نامه که پر از توصیف آدما و افکار و اعمال و احساساتشونه و اسمای زیادی رو تونستم پیدا کنم که توصیفش میکردن و دو تاشون که آوایی نزدیک بودن چسبوندیم به هم و شد آیدیش!

شماره ۵. Ein kleines rotes Motorrad

۴ ۱

از زیبایی‌های آلمانی اینکه صفات براساس جنسیت کلمه‌ای که اون صفت داره توصیفش میکنه صرف میشه و این صرف شدن نه تنها به جنسیت، که به معین بودن و نامعین بودن آرتیکل و اصلا بودن یا نبودن آرتیکل ربط داره و برای هر کدوم صرف جدایی هست کنار اینا باید حواست باشه که جمله‌ات فاعلیه، مفعولیه یا گنتیوه که هنوز نمیدونم چیه ان شا الله مهر ماه میام نق اینم میزنم! تازه مفعولی باشه باید ببینی مفعول مستقیمه یا غیر مستقیمه! خلاصه‌اش کنم حتی صفات در آلمانی به ۴۸ حالت صرف میشن! و من الله توفیق 

بعد میگن لاتین و زبان‌های آسیای شرقی سخته به والله که هیچی از آلمانی و فرانسوی سخت‌تر نیست خصوصا فرانسوی! باز آلمانیا موقع حرف زدن کامل میگن کلمه رو ولی امان از زبان فرانسوی... امااااااااااااااااااااااان! نه که فرانسوی رو بلد باشما نه ولی دورم محصل زبان فرانسه زیاد دیدم و باید بگم اگه از آلمانی سخت‌تر نباشه راحت‌تر نیست!

شماره ۴. تولدم مبارک! یا سلام ۲۹!

۳ ۵

دیروز تولدم بود و قسمت بدش این بود که کلاس داشتم و منم نمیتونم بگم اوکی به درک کلاسمو نمیرم و تولد میگیرم و در نتیجه رفتم سرکلاس و آخر کلاس فرفری موی غزلسازم برام آهنگ تولدت مبارک گذاشت و من کلی خوشحال شدم ولی بچه‌های کلاس ماست! و واقعا خوشحالم که بعد کلاس با من و پری دریایی نیومدن بیرون! پری دریایی در واقع یکی از بچه‌های کلاسه که ترم A1.1 باهاش دوست شدم و کلی آدم مهربون و بامرام و دوست داشتنی‌ایه و من عاشقشم. 

و خب خوبی تولدم این بود که دیدم اووو خیلی از کسایی که فکر میکردم براشون اهمیت ندارم براشون مهمم و چه تبریکای قشنگ و پر احساسیم گفتن هر چند که هر چقدرم تلاش کنن تبریکاتشون به تبریک هوژین و آچار فرانسه و وابی سابی عزیزم نمیرسه! ولی خب بازم واقعا توقع نداشتم انقدر هم احساسات به خرج بدن و برام یه جورایی دلنشین بود.

خلاصه که شروع ۲۹ سالگیم با کلاس درسی بود خدا بخیر کنه آخرشو! (دقت کنین ۲۸ سالم تموم شده و رفتم توی ۲۹ سال یعنی الان ۲۸ سالمه عین شیرینک نگید چطوری یهو از ۲۷ پریدی توی ۲۹ چون نپریدم ولی خب شروع شده دیگه الان ۱ روز از بیست و نه سالگیمو سپری کردم هعی!)

HBD to me

شماره ۲. Danke, Gott, für alles

۵

تیتر فکر کنم واضح باشه معنیش ولی خب به آلمانی میشه خدایا شکرت بابت همه چیز!

این روزها تا حد زیادی اطرافم رو خلوت کردم و این خلوتی شامل همه جا میشه!‌ اینجا، تلگرام، اینستاگرام و واتساپم که نمیشد محدود کنم نوتیفیکیشنش رو بستم و از اون ور هم کلا موبایلم روی حالت مزاحم نشوید قرار گرفته و فقط و فقط زنگ و تماسش برای ۹ تا مخاطب خیلی خاص بازه کسایی که هیچ وقت تحت هیچ شرایطی نه قضاوتم کردن نه ترکم کردن و نه طردم کردن و این برام واقعا ارزشمنده که حتی وقتی من غرق در کثافت بودم بازم میتونستن خوبیای وجودم رو ببینن و دستمو بگیرن تا از کثافت بیام بیرون به خصوص هوژین و شازده کوچولو و شیرینک و آچار فرانسه! هر کدوم به نحوی همیشه حمایت کردن همیشه بودن و دلگرمم کردن و یادم آوردن کی هستم و چه کارهایی ازم برمیاد و دیروز که راج میگفت تو خیلی قوی‌ای دختر خیلیا تو شرایط تو کم آوردن و فکرهای مزخرف کردن ولی تو ادامه دادی و بازم رشد کردی من دونه دونه روزهایی که حالم بد بود و دوست داشتم بمیرم یادم اومد، یادم اومد من شاید قوی باشم ولی این قدرت من نشات گرفته از درونم نبوده ناشی از شانس خوبم و داشتن دوستای خوب بوده و من هیچ وقت بابت این نعمت اون جور که باید و شاید از خدا و خود دوستام تشکر نکردم و این بده! 

حالا تصمیم گرفتم که ازشون تشکر کنم و برای هر کدومم یادگاری بگیرم برای دخترها کار سختی نیست ولی برای شازده کوچولو نمیدونم چی بگیرم که براش شر نشه چون درسته نزدیک سی سالشه ولی خب هنوزم با خانواده زندگی میکنه و دوست ندارم فکر کنن دوست دختر داره در حالی که این بچه اگه زودتر به دنیا میومد می‌تونست به پیامبری هم مبعوث شه!!!

حالا به نظرتون به این رفیقم چی کادو بدم؟!

دوست خوب

درباره من
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان