生き甲斐 (Ikigai)

ایکیگای یعنی دلیلی برای بودن یا زندگی کردن

شماره ۴۵. دوست جدید

۸ ۱

سه هفته پیش بود که میخواستم برم دیدن یکی از بلاگرها ولی انقدر که به نظرم مشکوک و عجیب اومد پس از کلی آنالیز دقیق با هوژین بهش گفتم نمیام! باز دو هفته پبش بود فکر کنم که این دوست بلاگرم گفت بریم بیرون، این بار که هوژینم پیشم بود گفتم بازم نه! و این هفته هم اولش میخواستم بپیچونمش ولی بالاخره ریسک کردم! و با اینکه ازش میترسیدم قبول کردم ببینمش! انقدرم ترسم مشهود بود بنده خدا اولین جمله‌اش این بود چرا استرس داری؟ و من گفتم نه ندارم ولی خب دروغ گفتم! اما استرسم همون چند دقیقه اول از بین رفت و واقعا خوش گذشت و خوشحالم با اینکه شک داشتم برم یا نرم بالاخره انتخاب کردم برم، آخه یه دوست خیلی پایه و باحال پیدا کردم که واقعا برخلاف اون حسی که از وبلاگش میگرفتم، کنارش بودن احساس امنیت زیادیم داشت، حالا چی شد ترسمو گذاشتم کنار؟ توی توییتر یه رشتو نوشتم و نوشتم چرا میترسم و یکی گفت زندگی یه جعبه شکلاته، تو هیچ وقت نمیدونی چی گیرت میاد در واقع بیوی خودمو برام کامنت کرده بود که یادم بندازه ریسک کردن الزاما بد نیست درسته که شاید شکلاتی که چشم بسته برداشتی، شکلات تلخ باشه ولی خب ممکنه شکلات شیری باشه از کجا معلوم؟ شاید مغزش پر مشروب باشه یا گردو ولی تا برنداری و امتحانش نکنی همیشه برات سوال میمونه و شاید خیلی چیزهای خوبم از دست بدی! 

من حتی اولش سر یه تجربه تلخی که قبلا داشتم چند تا کار رو انجام دادم! اول اینکه بعد مدتها با اینکه سختم بود چادر سر کردم، عمدا هم چادر قجری سرم کردم چرا؟ چون هندلش از چادر سنتی راحت‌تره و مثل جلابیب نیست که دسترسیت به جیب لباس زیریت سخت شه و سرعت عمل رو نمیگیره در واقع! انقدرم حس دوباره چادر سر کردنم برام خوب بود تصمیم گرفتم دوباره چادری شم (همه دارن حجاب رو بر میدارن من تازه دارم میرم سمتش، حرکت خلاف جهت آب از ویژگیای بارز وی بود) بعد اینکه از ترس یه تجربه قبلی که یه آدم عوضی برام ساخت گفتم شاید بخواد اذیتم کنه بتونم یه دفاع ریز از خودم بکنم کلیدمو نذاشتم داخل کیفم و گذاشتم تو جیب هودیم که اگه لازم شد حداقل بتونم یه ضربه بزنم که بکشه عقب و من فرصت کولی بازی بیشتری داشته باشم و بتونم توجهات رو جلب کنم و از همه اینا مهمتر شماره‌اش و اسمش رو به پدرم گفتم و میدونستم که هوژینم از سه هفته قبل حتی آدرس وبلاگشم داره و دیگه رفتم... تازه تصمیم داشتم اگه حس کردم آدم ناامنیه لوکیشن زنده برای هوژین بفرستم بگم من چنین خریتی کردم اینم لوکیشن زنده من که خب این آخری به خاطر امن بودنش کنسل شد و حتی کلیدم رفت توی کیفم!

الانم منتظرم دوباره بتونم ببینمش!‌ چون بی اغراق بعد از هوژین جانم بهترین و باحالترین قراری بود که با یکی از دوستای مجازیم داشتم و حیفه تمدید نشه! به عبارتی با تشکر از برنامه خوبتون فقط زمانش رو زیاد کنید!خنده

شماره ۳۵. دستشویی نداشتی که عاشقی یادت بره!

۱۱ ۲

امروز باید توی زمان کوتاه و مشخصی یه فایلی رو با سایز ۱۰ فونت نازنین برای فارسی و سایز ۱۱ فونت تایم برای انگلیسی تایپ میکردم و هی به خودم لعنت می‌فرستادم بابت قبولش و حس میکردم دارم کور میشم ولی بخاطر کمبود وقت حتی نمی‌خواستم برم دستشویی! بعد که تموم شد و ارسالش کردم از اتاق خارج شدم و داشتم نق میزدم که وای چشمم کور شدم که بابام گفت خب خنگ خدا چرا بزرگنمایی صفحه رو افزایش ندادی؟ رسما میخواستم خودکشی کنم که چرا به ذهنم نرسیده بود میتونم اون صفحه لعنتی رو زوم کنم!

شماره ۲۵. دیکشنری سطح

۶

واقعا این دیکشنری‌های مربوط به سطحی که گرفتم خوبن و باهاشون کلی کیف کردم و کلی زمان صرفه جویی کردم فقط یه بدی داره اونم اینکه اگه حین خوندن کتاب اصلی به کلمه برخورد کنی پیدا کردن کلمه تو این دیکشنری کار راحتیه ولی اگه توی کتاب نبینی و جای دیگه ببینی چون ترتیبش الفبایی نیست تقریبا نشدنیه!

شماره ۲۳. تغییر زبان

۸ ۳

آقا اصلا به این فکر نکرده بودم که تغییر زبان کامپیوتر و از اون مهم‌تر word به آلمانی باعث تغییر میانبرها میشه و باید بگم الهی العفوcrying خلاصه که اگه شمام بهش فکر نکردین بدانید و آگاه باشید که چنین میشه و خیلیم همه چی جا به جاست‌ها مثلا میخواستم متنم رو درشتنمایی باید بگم؟ bold کنم هر چی کنترل و B رو گرفتم هیچی نشد نگو باید کنترل شیفت و F رو میگرفتم همینطور میانبر تغییر سایز میانبر خط انداختن روی متن میانبرهای سربرگ همه چی! crying

شماره ۵. Ein kleines rotes Motorrad

۴ ۱

از زیبایی‌های آلمانی اینکه صفات براساس جنسیت کلمه‌ای که اون صفت داره توصیفش میکنه صرف میشه و این صرف شدن نه تنها به جنسیت، که به معین بودن و نامعین بودن آرتیکل و اصلا بودن یا نبودن آرتیکل ربط داره و برای هر کدوم صرف جدایی هست کنار اینا باید حواست باشه که جمله‌ات فاعلیه، مفعولیه یا گنتیوه که هنوز نمیدونم چیه ان شا الله مهر ماه میام نق اینم میزنم! تازه مفعولی باشه باید ببینی مفعول مستقیمه یا غیر مستقیمه! خلاصه‌اش کنم حتی صفات در آلمانی به ۴۸ حالت صرف میشن! و من الله توفیق 

بعد میگن لاتین و زبان‌های آسیای شرقی سخته به والله که هیچی از آلمانی و فرانسوی سخت‌تر نیست خصوصا فرانسوی! باز آلمانیا موقع حرف زدن کامل میگن کلمه رو ولی امان از زبان فرانسوی... امااااااااااااااااااااااان! نه که فرانسوی رو بلد باشما نه ولی دورم محصل زبان فرانسه زیاد دیدم و باید بگم اگه از آلمانی سخت‌تر نباشه راحت‌تر نیست!

شماره ۱. الغفار

۸

۱. «غَفّار» صیغه مبالغه از مادّه «غفران» است که در اصل به معنای پوشیدن چیزی است که انسان را از آلودگی نگه دارد، و هنگامی که در مورد خداوند به کار می رود، مفهومش این است که: عیوب و گناهان بندگان نادم را، می پوشاند و آنها را از عذاب و کیفر حفظ می کند.

خیلی کوتاه الغفار یعنی همیشه میبخشه!

۲. گاهی اوقات برگشتن به عادات قدیمی میتونه خودش یک گام بلند رو به جلو باشه چون یک بار فکر کردی در اشتباهی رهاش کردی، تجربیات جدید کسب کردی و در نهایت فهمیدی که خب نباید تغییر میکردی و این بار با اعتماد به نفس و اطمینان خاطر برمیگردی و کارهای گذشته‌ات رو ادامه میدی و همین اعتماد به نفس ناشی از دلیل و تجربه خودش یک گام خیلی بزرگه.

۳. شما هر جوری باشید زندگی کار خودش رو میکنه و جریان داره پس جوری زندگی کنید که با ته دیگ سوخته زندگی‌تونم بتونید کیف کنید نه اینکه زندگی‌تون شبیه به یه میز غذای خوشمزه باشه ولی خب هیچکدوم از غذاهای سر میز شما رو غرق لذت نکنه.

التماس دعا

یا علی

درباره من
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان