生き甲斐 (Ikigai)

ایکیگای یعنی دلیلی برای بودن یا زندگی کردن

شماره ۲۵. دیکشنری سطح

۶

واقعا این دیکشنری‌های مربوط به سطحی که گرفتم خوبن و باهاشون کلی کیف کردم و کلی زمان صرفه جویی کردم فقط یه بدی داره اونم اینکه اگه حین خوندن کتاب اصلی به کلمه برخورد کنی پیدا کردن کلمه تو این دیکشنری کار راحتیه ولی اگه توی کتاب نبینی و جای دیگه ببینی چون ترتیبش الفبایی نیست تقریبا نشدنیه!

شماره ۲۳. تغییر زبان

۸ ۳

آقا اصلا به این فکر نکرده بودم که تغییر زبان کامپیوتر و از اون مهم‌تر word به آلمانی باعث تغییر میانبرها میشه و باید بگم الهی العفوcrying خلاصه که اگه شمام بهش فکر نکردین بدانید و آگاه باشید که چنین میشه و خیلیم همه چی جا به جاست‌ها مثلا میخواستم متنم رو درشتنمایی باید بگم؟ bold کنم هر چی کنترل و B رو گرفتم هیچی نشد نگو باید کنترل شیفت و F رو میگرفتم همینطور میانبر تغییر سایز میانبر خط انداختن روی متن میانبرهای سربرگ همه چی! crying

شماره ۲۲. بازگشت امید!

۶ ۲

خب اساسا من خیلی طولانی از هیچی ناامید نمی‌شم مگه شرایط عجیبی باشه که خب فعلا شرایطم اونجوری نیست و در راستای صرفه جویی در زمان و اینکه دوباره امید بهم برگشته رفتم چندتا کتاب آلمانی خریدم اولیش که کتاب درسی ترم آینده‌ام بود کتابای بعدی، کتابای صرفه جویی در زمان حساب میشن! یعنی چی؟ یعنی کتابیه که دیگه با داشتنش لازم ندارم بابت هر کلمه بشینم کلی دیکشنری زیر و رو کنم و تهشم خسته شم! چون یه مرضی دارم که میرم سراغ دیکشنری به جز لغتی که میخواستم چند‌تا لغت دیگه هم چک میکنم بعد میرم سراغ ساختار جملات و این کار مفیده ولی وقت گیره و به اندازه وقت گیر بودنش مفید و موثر واقع نشده و این کتابا یه جورایی دیکشنری همین سطحی که هستم حساب میشه! اینجوری دیگه وقتم با لغاتی که معلوم نیست کی به کارم بیاد تلف نمیشه!

+ از صبح یه جوری تهوع دارم و خوب نمیشه که اگه متاهل بودم میگفتم حامله‌ام!

شماره ۲۱. ناامیدی

۴ ۱

به درجه‌ای از ناامیدی از خودم رسیدم که تو فکرم آلمانی رو دوباره از A1.1 بخونم! smiley حس میکنم ریست فکتوری شدم و هیچی بلد نیستم.

شماره ۱۶. Possessivartikel vs Possessivpronomen

۴

تازه فهمیدم که در جهل بودم! و ما یه Possessivartikel داریم که در واقع همون mein Hund است و یه Possessivpronomen داریم که کاربردش اصلا یه چیز دیگه است و مال این نیست که بگی سگ من در واقع مال اینه که یکی میاد میگه فلانی سگ توئه؟ تو هم میگی Ja, das ist meiner یا همون بله مال منه برو خونتون خودمون! بعد من تمام این مدت فکر میکردم Possessivartikel همون Possessivpronomenـه! الان بعد فهمیدن این و یه سری چیزهای دیگه حس میکنم لازم دارم از زندگی لفت بدم!

شماره ۸. تیله های رنگی

۴

تیله قرمز (راوی اختصاصی واقعا کربلا): میدونین من از تاریخ متنفرم با اینکه اگه خوب بهش نگاه کنم در واقع یک داستان واقعیه و باید خیلیم جذاب باشه برام ولی چون اساسا اسامی سخت تو مغزم میمونن و در دوران مدرسه برای من شکنجه بود اسامی کتاب تاریخ رو حفظ کنم و از اون ور هم پدرم بشدت توقع داره وقتی یه واقع تاریخی رو میخونم بعدش اسامی دقیق یادم باشه از تاریخ زده شدم و حتی وقتی میخواستم لهوف بخونم اینجوری بودم که بیخیال باز یادم میره اسما! اذیت میشم و نخوندم و دیروز خوابم نمیبرد و شازده کوچولو رو اسیر کردم بنده خدا داشت به عنوان قصه شب برام از واقعه کربلا میگفت و انقدر قشنگ داشت روایت میکرد یهو دیدم ساعت سه صبح شده نذاشتم این بچه بخوابه!... خلاصه که راوی بودن یه هنره که هر کسی نداره...

تیله آبی (خدا رو شاکرم بابت حضورشون):‌ این مدتم کلا خلاصه شده توی آلمانی خوندن، چت کردن با وابی سابی و شازده کوچولو و گاهیم تگرگ و آچار فرانسه و نق زدن به جونشون که آلمانی سخته هوا گرمه کرونا خره! خلاصه خدا رو شکر که هستن و با همه اینکه عین بچه سه ساله‌ها فقط نق میزنم بازم برام وقت میذارن و از دستم سر به بیابون نمیذارن! 

تیله زرد (معرفی کتاب): در راستای تقویت زبان انگلیسی با کمیک شروع کردم کتاب خوندن و بعدا هی توی پیج مه بوک کتاب دیدم هی خوشم اومد و خریدم و یکی از جذابتریناش یقینا واژه نامه حزن‌های ناشناخته است چون باعث میشه حس کنم دیوانه نیستم و از اون مهمتر تنها نیستم و احساساتم رو بقیه هم تجربه کردن و این حس خوبی داره که یکی هست هر چقدرم دور باشه منو میتونه بفهمه... حتی اگه هیچ وقت نتونم آدمای شبیه خودمو ببینم هم اینکه زیر یه آسمونیم حس خوبیه و این رو امروزم دوباره تجربه کردم آخه دنبال یه اسم بودم که بتونه وابی سابی رو توصیف کنه و البته بشه به عنوان آیدی اینستاش استفاده کنه و خالی باشه در واقع و بازم رفتم سراغ همین واژه نامه که پر از توصیف آدما و افکار و اعمال و احساساتشونه و اسمای زیادی رو تونستم پیدا کنم که توصیفش میکردن و دو تاشون که آوایی نزدیک بودن چسبوندیم به هم و شد آیدیش!

شماره ۶. تیله های رنگی

۳

خب اگه از قدیم من رو بشناسید میدونین من پستایی داشتم به اسم آجیل و از هر دری سختی توش داشتم و اینجا تصمیم گرفتم تیله های رنگی باشن! 

تیله قرمز: بازم اگه از قبل منو بخونید میدونین که میگفتم یه دوست گریفیندوری دارم اون دوست گریفیندوریم در واقع همین شازده کوچولوی اینجاست. در راستای اینکه بهش گفتم ازش کمک میخوام و چه کمکی میخوام مدتیه که همیشه نگرانمه و حرصمو میخوره و باید بگم غلط کردم آقا، کاش نمیگفتم که انقدر نگران نشه سر یه موضوعی که شاید تنهاییم از پسش برمیومدم... ولی خب نمیتونم بهش بگم عجب غلطی کردم بهت گفتما! چون مطمئنم فکر میکنه رفتار غلطی داشته که این حرفو میزنم و خودشو سرزنش میکنه و این دیگه واقعا قوز بالای قوزه! چون چند برابر اینکه اون میخواد من شاد و آروم باشم، من میخوام که اون خوشحال باشه همیشه.

تیله آبی: من از وقتی آلمانی رو شروع کردم دولینگو رو هم دارم و باهاش میخونم و روندش رو از بعد شروع کلاسای گوته کند کردم و الان پشیمونم، انگار جذابیتش رو از دست داده! بعد دیروز یه برنامه جدید پیدا کردم Lingodeer که متاسفانه فقط درس اولش رایگانه و نمیتونم ازش استفاده کنم و تصمیم گرفتم برم آنلاک شده اش رو پیدا کنم ولی آنلاک شده‌هاش همه‌شون مشکل دارن و این بده و شاید برم سراغ Busuu و شایدم سعی کنم روزی دو درس از دولینگو بخونم که برسه به سطح الانم و دوباره جذاب شه واقعا نمیدونم انگار یه جور عجیبی کلافه‌ام!

تیله زرد: اگه شماره‌ام رو دارید خب من تلگرامو دیلیت اکانت کردم به جز ۹۳۶ام و همین ۹۳۶ هم بخاطر علاقه‌ای که به آقای کلاهی دارم خاموش کردم یعنی لاگ اوت کردم چون شازده کوچولو مخالف ارتباط من و آقای کلاهی بود و دلایل منطقی‌ای هم داشت! از اون ورم چون وزه خیلی رو مخم بود واتساپ ۹۱۲ ام رو هم دیلیت اکانت زدم و اکانت ۹۳۶ واتساپمم فعال نیست و تنها اکانت فعال واتساپم همونیه که روی تبلته یعنی ۹۳۳‌ام! چه چیزهای سمی هم از دوران تحصیل کرونایی توشه! یه سری سر امتحانات برق بعضی از مناطق رفت من جای دوستامم امتحان دادم و اسکرین شات گرفتم به عنوان سند و الان دیدم اسکرین شاتاش هنوز هست! چه روزای چرتی بود انصافا هم امتحان داشتیم هم قرنطینه بودیم هم استرس برق رفتن داشتیم هم اساتید میگفتن اگه خیلی نگرانید! برید نزدیکترین مترو یا بیمارستان که مطمئن باشید برق نمیره!... البته که همین کرونا و کلاسای مجازی یه صمیمیت باحالی بین من و بعضی از بچه‌ها ایجاد کرد و البته دشمنی هم بین من و یه عده دیگه که به قول وابی سابی فاقد اهمیتن!

همه اینا رو گفتم که بگم اگه شماره من رو دارید و باهام کار واجب داشتید پیامک بدین یا زنگ بزنید و اگه کارتون واجب نبود اینستاگرام دایرکت بدین و یا واتساپ ۹۳۳ که روی تبلته!

شماره ۵. Ein kleines rotes Motorrad

۴ ۱

از زیبایی‌های آلمانی اینکه صفات براساس جنسیت کلمه‌ای که اون صفت داره توصیفش میکنه صرف میشه و این صرف شدن نه تنها به جنسیت، که به معین بودن و نامعین بودن آرتیکل و اصلا بودن یا نبودن آرتیکل ربط داره و برای هر کدوم صرف جدایی هست کنار اینا باید حواست باشه که جمله‌ات فاعلیه، مفعولیه یا گنتیوه که هنوز نمیدونم چیه ان شا الله مهر ماه میام نق اینم میزنم! تازه مفعولی باشه باید ببینی مفعول مستقیمه یا غیر مستقیمه! خلاصه‌اش کنم حتی صفات در آلمانی به ۴۸ حالت صرف میشن! و من الله توفیق 

بعد میگن لاتین و زبان‌های آسیای شرقی سخته به والله که هیچی از آلمانی و فرانسوی سخت‌تر نیست خصوصا فرانسوی! باز آلمانیا موقع حرف زدن کامل میگن کلمه رو ولی امان از زبان فرانسوی... امااااااااااااااااااااااان! نه که فرانسوی رو بلد باشما نه ولی دورم محصل زبان فرانسه زیاد دیدم و باید بگم اگه از آلمانی سخت‌تر نباشه راحت‌تر نیست!

درباره من
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان