生き甲斐 (Ikigai)

ایکیگای یعنی دلیلی برای بودن یا زندگی کردن

شماره ۷. خرشانس دو عالم وی اس حسود دو عالم!

۳ ۱

داشتم با شازده کوچولو حرف میزدم و به شدت توی مود نق زدن و حسودی کردن بودم و اونم سعی داشت با منطق کمک کنه حسودی نکنم! ولی خب وقتی گفت آدمای مهم زندگیش مشخصن بازم با حسودی گفتم شماره ۱. خرشانس دو عالم نماینده لوکای خوشانس! حالا چرا نماینده لوکای خوش شانس و لوک خوش شانس خالی نه؟ چون هر کسی که اسمش با اسم داداش شازده کوچولو دیدم آدم خوش شانسی بوده! الان همین بشر هم داداش شازده کوچولوئه در صورتی که من خواهر شازده کوچولو نیستم و همین خودش کافیه حسودی کنم بعد مهمتر از اون اینکه شازده کوچولو داداشش رو از والدینشم بیشتر دوست داره! مردک خوش شانس... از اون ورم ابر خوش شانس دیگه‌ای که هم اسم این شخصه و تونسته بود چنان دل هاسا رو ببره که هیچ حرف منطقی‌ای روش اثر نمیکرد! خلاصه که خوش شانسن بعد شازده کوچولو در جواب خوش شانس دو عالمی که گفتم میگه حسود دو عالم و کاش درک میکرد من حسود نیستم ولی به هر کسی که اون دوست داره حسودیم میشه اگه با کس دیگه حرف میزنم برای اینه که حسم به شازده کوچولو رو فراموش کنم! البته میدونه دوستش دارم و این خودش خوبه.

امروز و فردا اگه اشکی ریختین یا توی پخت نذری مشارکت کردین منو هم دعا کنین.

شماره ۶. تیله های رنگی

۳

خب اگه از قدیم من رو بشناسید میدونین من پستایی داشتم به اسم آجیل و از هر دری سختی توش داشتم و اینجا تصمیم گرفتم تیله های رنگی باشن! 

تیله قرمز: بازم اگه از قبل منو بخونید میدونین که میگفتم یه دوست گریفیندوری دارم اون دوست گریفیندوریم در واقع همین شازده کوچولوی اینجاست. در راستای اینکه بهش گفتم ازش کمک میخوام و چه کمکی میخوام مدتیه که همیشه نگرانمه و حرصمو میخوره و باید بگم غلط کردم آقا، کاش نمیگفتم که انقدر نگران نشه سر یه موضوعی که شاید تنهاییم از پسش برمیومدم... ولی خب نمیتونم بهش بگم عجب غلطی کردم بهت گفتما! چون مطمئنم فکر میکنه رفتار غلطی داشته که این حرفو میزنم و خودشو سرزنش میکنه و این دیگه واقعا قوز بالای قوزه! چون چند برابر اینکه اون میخواد من شاد و آروم باشم، من میخوام که اون خوشحال باشه همیشه.

تیله آبی: من از وقتی آلمانی رو شروع کردم دولینگو رو هم دارم و باهاش میخونم و روندش رو از بعد شروع کلاسای گوته کند کردم و الان پشیمونم، انگار جذابیتش رو از دست داده! بعد دیروز یه برنامه جدید پیدا کردم Lingodeer که متاسفانه فقط درس اولش رایگانه و نمیتونم ازش استفاده کنم و تصمیم گرفتم برم آنلاک شده اش رو پیدا کنم ولی آنلاک شده‌هاش همه‌شون مشکل دارن و این بده و شاید برم سراغ Busuu و شایدم سعی کنم روزی دو درس از دولینگو بخونم که برسه به سطح الانم و دوباره جذاب شه واقعا نمیدونم انگار یه جور عجیبی کلافه‌ام!

تیله زرد: اگه شماره‌ام رو دارید خب من تلگرامو دیلیت اکانت کردم به جز ۹۳۶ام و همین ۹۳۶ هم بخاطر علاقه‌ای که به آقای کلاهی دارم خاموش کردم یعنی لاگ اوت کردم چون شازده کوچولو مخالف ارتباط من و آقای کلاهی بود و دلایل منطقی‌ای هم داشت! از اون ورم چون وزه خیلی رو مخم بود واتساپ ۹۱۲ ام رو هم دیلیت اکانت زدم و اکانت ۹۳۶ واتساپمم فعال نیست و تنها اکانت فعال واتساپم همونیه که روی تبلته یعنی ۹۳۳‌ام! چه چیزهای سمی هم از دوران تحصیل کرونایی توشه! یه سری سر امتحانات برق بعضی از مناطق رفت من جای دوستامم امتحان دادم و اسکرین شات گرفتم به عنوان سند و الان دیدم اسکرین شاتاش هنوز هست! چه روزای چرتی بود انصافا هم امتحان داشتیم هم قرنطینه بودیم هم استرس برق رفتن داشتیم هم اساتید میگفتن اگه خیلی نگرانید! برید نزدیکترین مترو یا بیمارستان که مطمئن باشید برق نمیره!... البته که همین کرونا و کلاسای مجازی یه صمیمیت باحالی بین من و بعضی از بچه‌ها ایجاد کرد و البته دشمنی هم بین من و یه عده دیگه که به قول وابی سابی فاقد اهمیتن!

همه اینا رو گفتم که بگم اگه شماره من رو دارید و باهام کار واجب داشتید پیامک بدین یا زنگ بزنید و اگه کارتون واجب نبود اینستاگرام دایرکت بدین و یا واتساپ ۹۳۳ که روی تبلته!

شماره ۴. تولدم مبارک! یا سلام ۲۹!

۳ ۵

دیروز تولدم بود و قسمت بدش این بود که کلاس داشتم و منم نمیتونم بگم اوکی به درک کلاسمو نمیرم و تولد میگیرم و در نتیجه رفتم سرکلاس و آخر کلاس فرفری موی غزلسازم برام آهنگ تولدت مبارک گذاشت و من کلی خوشحال شدم ولی بچه‌های کلاس ماست! و واقعا خوشحالم که بعد کلاس با من و پری دریایی نیومدن بیرون! پری دریایی در واقع یکی از بچه‌های کلاسه که ترم A1.1 باهاش دوست شدم و کلی آدم مهربون و بامرام و دوست داشتنی‌ایه و من عاشقشم. 

و خب خوبی تولدم این بود که دیدم اووو خیلی از کسایی که فکر میکردم براشون اهمیت ندارم براشون مهمم و چه تبریکای قشنگ و پر احساسیم گفتن هر چند که هر چقدرم تلاش کنن تبریکاتشون به تبریک هوژین و آچار فرانسه و وابی سابی عزیزم نمیرسه! ولی خب بازم واقعا توقع نداشتم انقدر هم احساسات به خرج بدن و برام یه جورایی دلنشین بود.

خلاصه که شروع ۲۹ سالگیم با کلاس درسی بود خدا بخیر کنه آخرشو! (دقت کنین ۲۸ سالم تموم شده و رفتم توی ۲۹ سال یعنی الان ۲۸ سالمه عین شیرینک نگید چطوری یهو از ۲۷ پریدی توی ۲۹ چون نپریدم ولی خب شروع شده دیگه الان ۱ روز از بیست و نه سالگیمو سپری کردم هعی!)

HBD to me

درباره من
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان