生き甲斐 (Ikigai)

ایکیگای یعنی دلیلی برای بودن یا زندگی کردن

شماره ۲۰. تیله‌های رنگی

۶

۱. یه اخلاق گندی که دارم اگه یه چیزی مطابق میلم نره جلو یهو ازش زده میشم به طور مثال دولینگو! این یه جاهایی خیلیم بده...

۲. در ادامه جوگیری امروزم نشستم درس خوندن و ۷ جلسه اول این ترمو مرور کردم و مونده ۸ جلسه و تا یکشنبه وقت دارم که این رو هم بخونم، البته فقط این ترم که نیست باید ۳ ترم قبل هم بخونم که این سخته خیلیم سخته!

۳. دقیقا توی کمک لازم‌ترین شرایط، اونم چیزی که فقط و فقط میشه به شازده کوچولو بگم یه رفتاری از خودش نشون داد که اینجوری شدم، اوکی پس به تو هم نمیشه بگم و الان خر در چمن مانده‌ام یک لنگه پا بدون کمک بدون هم صحبت.

۴. این روزا آچارفرانسه خیلی سخت در اشتباهه و هر چی باهاش حرف میزنم انگار بی اثره و این نگرانم کرده!

۵. کاش یه روز برسه که شیرینک به هوژین حسودیش نشه و من بتونم راحت وقتی با هوژینم جواب شیرینک رو بدم نه که هی استرس بگیرم از اینکه الان دلش میشکنه! این حسودیش هم به رفتار من برنمیگرده به خانواده خودش مربوطه! خانواده شیرینک با اینکه ۲۲ ساله دوستیم اجازه نمیدن شب خونه ما بمونه! حالا چرا؟ چون مادر و پدر من جدا شدن و مادرش میگه چون باباش مجرده خوب نیست و فلان! بعد از اون ور خانواده هوژین معتقدن که میتونی هر غلطی دلت میخواد بکنی و اساسا دیگه خیلی وقته بهش نمیگن چی خوبه و چی بد! اینجوریه که با اینکه با هوژین توی مجازی دوست شدم ولی دقیقا همون شب اولی که گفتم نرو بابا دیر وقته بمون فردا برو زنگ زد خونه خبر داد و شب موند. این دیگه واقعا تقصیر من یا هوژین نیست که خانواده شیرینک با اینکه بابای من جز ادب و احترام رفتاری با خودشون وشیرینک نداشته صرفا جهت مجرد بودن بابام چنین دید سمی‌ای بهش دارن! منم نمیتونم چون اون نمیتونه شب بمونه به هوژینم بگم برو که دوستمه و دوست دارم پیشم باشه ولی خب هر بارم مجبورم ازش پنهان کنم که اصلا هوژین پیش منه چه برسه به اینکه بگم هوژین شب هم مونده!

۶. یه جوری توی آلمانی برای همه چیز حالت خیلی رسمی، رسمی، مودبانه و دوستانه و بی‌ادبانه دارن که من هر بار فکر میکنم ما توی فارسی چقدر راحتیم بخدا! البته که خیلیاشو ما هم داریم مثلا وقتی یه سوالی داریم و می‌خواهیم به حالت مودبانه در بیاریمش سوال رو مستقیم نمی‌پرسیم یعنی نمیگیم چند سالته؟ میگیم ببخشید میشه بگید چند سالتونه؟ یا جسارتا میشه بدونم چند سالتونه؟ یا هر چیز اینجوری‌ای که پرسیدنش تابو نباشه! مثلا توی آلمان سوالات مالی اکثرا تابو هستن مگه اینکه بانکدار از مشتری بپرسه یا شما از دوست صمیمیت درباره قیمت لباسش بپرسی یا رفته باشی خرید بگی این چنده به جز این کلا خوششون نمیاد در مورد پول از بقیه سوال کنن، خصوصا درآمد، براشون یه تابوی بزرگه.

درباره من
آخرین مطالب
آرشیو مطالب
موضوعات
پیوند ها
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان